وبلاگ
دلنوشتهها و خاطرهها

چطور هوش مصنوعی توانایی نجات سلامت زنان و بستن شکاف جنسیتی در پزشکی را دارد؟
برای دههها، سلامت زنان در تحقیقات پزشکی نادیده گرفته شده؛ آزمایشهای بالینی بیشتر روی مردان انجام میشده و بسیاری از داروها و درمانها براساس بدن مردان طراحی شدهاند. این در

اجرای پروتز پای مصنوعی دونده در سالیدورکس
به نام او استفاده از پروتزها برای افراد دارای نقص عضو به هزاران سال پیش بازمیگردد. با اینحال با پیشرفت تکنولوژی و دانش انسان درباره علوم مکانیک و الکترونیک و

افسانه دزدان دریایی و اعضای مصنوعی
به عنوان فردی که در ضمینه مهندسی پزشکی مشغول به تحصیل و کار هستش، گاهی اوقات کلیشههایی که از بچگی در رسانه و شبکات اجتماعی در مورد کاربردهای بیومکانیک و

پروژه دستگاه بینایی سنجی خانگی
دستگاه بینایی سنجی eyeaque دستگاهی جدید در دنیای مهندسی پزشکی بوده که اجازه سنجش بینایی را به هر کسی در خانه خودش میدهد. یکی از مهمترین مشخصههای این دستگاه، دقیق

پروژه دستگاه ثابت کننده استخوان
چکیده: دستگاه ثابت کننده خارجی استخوان (External Bone fixator) بی شک یکی از مهمترین ابداعات مهندسی پزشکی در جراحی ارتوپدی میباشد که با استفاده از ساختار و قوانین فیزیکی بافت

۱۰ راه برای نشان دادن محبتتان به دیگری
۱. در انجام دادن کارهای روزانه کمکشان کنید. ۲. زنگ بزنید و حالشان را بپرسید. ۳. اگر متاهل هستند، پیشنهاد کنید که یک روز از بچه هایشان مراقبت کنید تا

بهترین دیالوگ جهان!
_تقصیر من نیستش که اون داره بهتر از تو عمل میکنه! شاید باید به جای اینکه بشینی و فکر کنی به روزایی فکر کتی که مردای سفید پوست استریت به

لبخند
یک هفته ای شده که هر روز صبح یا ظهر یا نیمه شب یا یه ساعتی که اصلا اختراع نشده، از خونه میزنم بیرون و میرم توی پارک نزدیک خونه

اراده و 4 زن برتر عالم و کلی چیزای دیگه بینش!
نشسته بودم بین اون همه آدم و دوباره طبق معمول وقتی چند تا زن و چندتا مرد میشینن کنار هم تهش قضیه میکشه به این که مردا برای اذیت کردن

تصویر دوریان گری
یک اثر کلاسیک زیباست که متاسفانه کم راجع بهش حرف زده میشه. ایده ای بسیار نو داره و توش حرف های زیبایی زده میشه و زیبایی و گنـ*ـاه رو به

بالرینِ یواشکی
بچه که بودم فکر می کردم بالرینها به خاطر این روی پنجه می رقصن که کسی صداشون رو نشنوه؛ فکر می کردم شبها بعد از به خواب رفتنِ پدر و

ما در حاشیه سفید روزنامهها زندگی میکردیم
هیچ چیز در دم تغییر تمیکند؛ در وانی که به تدریج میجوشد، بدون اینکه بفهمید میمیرید. البته، در روزنامه داستانهایی مینوشتند؛ جنازههایی در خندق یا جنگل که تا حد مرگ