_تقصیر من نیستش که اون داره بهتر از تو عمل میکنه! شاید باید به جای اینکه بشینی و فکر کنی به روزایی فکر کتی که مردای سفید پوست استریت به دنیا حکومت میکردن، یه خورده کار کنی!
+ اوه البته! البته! نداشتن انگیزهی خودتو بنداز گردن تبعیض جنسیتی! تو واقعا فکر میکنی من توی این کار فرصتهای بیشتری نسبت به تو داشتم فقط به خاطر اینکه یه مرد سفید پوست استریتم؟
_ آره!
+ آره! البته که از تو فرصتهای بیشتری داشتم! اصلا قابل انکار نیست!
_ صبر کن، واقعا؟ یه لحظه فکر کردم میخوای…
+ هیس، هیس، هیس، هیسسسس! ساکت شو! ساکت شو! دارم حرف میزنم! ببین! وقتی من شروع کردم، تِستِر بودم ( کمپانیهای گیم چند نفر رو استخدام میکنن که قبل از رونمایی گیم، اونو بازی کنن و اشکالات و باگهاشو دربیارن. به اونا میگن تِستِر) یه روزی دیدم که با رئیسم توی آسانسور برای سه طبقه تنها هستم! نمیدونم، فکر کنم براش 17 تا از ایدههامو تعریف کردم! فکر کنم شاید فقط از یکیشون خوشش اومد، ولی اسمم رو دیگه فراموش نمیکرد و در نهایت، شش ماه بعدش، ترفیع گرفتم.
_ خب به عنوان یه زن من به همچین موقعیتهایی دسترسی ندارم!
+ آره میدونم! دقیقا! زنا به یه همچین موقعیتهایی دسترسی ندارن! ( به سرعت با دستش به دور و بر خودشان در ماشین اشاره میکند) ایناها! این یکیشونه! این یه موقعیته! این یه موقعیتیه که یه زن داره رئیسشو میرسونه سر کارشون، تو اون زنهای، این همون موقعیته! این همون آسانسوره، فرقش اینه که یه ماشینه! و من توش با تو گیر افتادم! تنها! و تو داری ماشینو میرونی! تو! توی زن! میتونی هرچی دلت بخواد راجع به ایدههات بهم بگی. زود باش! بگو! شروع کن!
_… من توی… آسانسورم؟!
+ چی میخوای ریچل؟! چی میخوای؟!
_…
+…
_…
Mythic Quest: Ravens Banquet season 2 episode 4
این سریالو نبینید از دستتون رفته! خیلی خیلی خیلی قشنگه!


