یک اثر کلاسیک زیباست که متاسفانه کم راجع بهش حرف زده میشه. ایده ای بسیار نو داره و توش حرف های زیبایی زده میشه و زیبایی و گنـ*ـاه رو به چالش میکشه. این کتاب درباره مردی به نام دوریان گری هست که در سن بیست و خرده ای سالگی، دوست نقاش او که عاشقش بوده، ازش تصویر پرترهای میکشه که انقدر با مهارت و وسواس کشیده شده، روح دوریان گری رو در خودش به نمایش می گذاشته. در طی جلساتی که نقاش این نقاشی رو برای دوریان گری می کشیده، دوریان آرزو میکنه که ای کاش این پرتره به جای من پیر بشه و من برای همیشه جوان و زیبا بمونم. مدتی بعد دوریان متوجه میشه که آرزوش برآورده شده و تصویر پرتره اش نه تنها تمام تغییرات ظاهری، بلکه تغییر بر روح او رو روی خودش ثبت می کنه و دوریان تا چهل سالگی جوان و بی گناه به نظرها میومده و وقتی که میبینه که هیچ گناهی روی چهره اش تغییری ایجاد نمیکنه و پیر نمیشه، شروع به فساد می کنه و ادامه ی داستان رو هم که خودتون میتونید بخونید.
چیزی که در این کتاب توجهم رو جلب کرد این بود که چطور نقاش که در این کتاب به نظر من نماد خوبی و پاکی بده، برای اولین بار روح دوریان رو نقاشی می کنه. انگار که در حال گفتن این بوده باشه که روح و نفس همه انسان ها در ابتدا ار پاکی و زیبایی بوجود اومده و هری، که به نظر من نماد شیطان و وسوسه او هست، کم کم روی دوریان اثر گذاشته و با توصیه هاش باعث شده که تصویر روی دیوار هر روز زشت تر و نفرت انگیزتر بشه. با این حال دوریان همیشه از نقاش نفرت داشته و با هری تا لحظه آخر دوست بوده. این کتاب به خوبی نشان میده که روح انسان در چه مراحلی و چطور کثیف و کثیف تر میشه تا اینکه در نهایت ما یک چاقو در قلبش فرو می کنیم و تا ابد روحمون رو نابود می کنیم به طوری که دیگه هیچ امیدی به بدست آوردنش نداریم. و وقتی که روح انسان نابود میشه، خودش هم دیگه مرده محسوب میشه. انسان بی روح چیزی جر یک جنازه نیست.


