اراده و 4 زن برتر عالم و کلی چیزای دیگه بینش!

نشسته بودم بین اون همه آدم و دوباره طبق معمول وقتی چند تا زن و چندتا مرد میشینن کنار هم تهش قضیه میکشه به این که مردا برای اذیت کردن زنا یه حرف جنسیتی بزنن و زنا هم جوش بیارن و شروع کنن دفاع کردن و دعوا کردن و بحثو بکشن به یکی از تبعیض‌هایی در حقشون شده! اینبار هم بحث موتور سواری زن‌ها مطرح شده بود! مثل بچه آدم برای اولین بار تو زندگیم ساکت و آروم نشسته بودم بینشون و داشتم چاییمو سر می کشیدم و به دعواهاشون میخندیدم که یکیشون روشو کرد به من و گفت:

_ یکتا تو که انقدر در دفاع حقوق زنان بل بل زبونی میکنی و هی فمنیسم فمنیسم از زبونت نمی‌افته بگو! موتور سواری آخه چیه که اینا هی سرش با ما دعوا می کنن؟! اصلا گیریم که آزاد شه! چه چیز مهمیه مگه؟

چشمام یه لحظه بزرگ شد و توی دلم لعنت فرستادم بهش که اینجوری همه‌ی چشما رو برگردونده بود به سمتم و بعد که از شوک در اومدم شروع کردم به فکر کردن به سوالش. تهش گفتم:

_ ببین به نظرم قضیه موتور سواری نیست! قضیه ی همون تو مو میبینی و من پیچش موئه! نصف اینایی که الان اینجا نشستن، اصلا امکان نداره که اگه موتور سواری آزاد بود میرفتن موتور سوار می‌شدن. قضیه سر اراده است! انسان تفاوتش با حیوون و فرشته اراده شه! اگه تو اراده شو ازش بگیری مقامشم میاد پایین! زنم انسانه مگه نه؟ حالا گیریم که تو بیای اراده ی زنو ازش بگیری و اصلا تبدیلش کنی به فرشته! بازم مقامش از انسان پایین تر میشه!

یه زن نمیتونه بی عدالتی رو هرچقدر هم کوچیکه قبول کنه، چونکه در واقع اون بی عدالتی کوچیک داره یه بخشی از اراده شو ازش میگیره و تبدیلش می کنه به یه موجود با رتبه‌ی پایین تر.

بعدشم من نمیدونم شماها چرا انقدر به فمنیسم گیر میدید! چهار زن برگزیده ی عالم که دیگه بهترین الگوهای یه زنن برای زندگی دیگه، مگه نه؟

خب حضرت مریم که اصلا ازدواج نکرد، و اولین زنی بود که توی بیت المقدّس خدمت کرد توی زمانی که اجازه نمیدادن یه زن اونجا عبادت کنه، حضرت مریم اولین زنی بود که رفت اونجا زندگی کرد و این حرکت اگه بر خلاف تبعیض جنسیتی نباشه، من نمیدونم چی هست!

دومیش حضرت خدیجه بود که توی اون وضعیت اعراب خودش تنهایی شروع کرد به کسب و کار و تجارت و یکی از بزرگترین تاجرهایی شد که همه اعراب بهش احترام میذاشتن، بهش لقب بانوی دوراندیش و بانوی بانوان قریش هم داده بودن. بعدشم در سن بالای 40 سالگی با پیامبر ازدواج کرد و حتی میگن خودش خواستگاری کرد از پیامبر!!! ازدواجش هم به خاطر مال و سرپرست داشتن نبود به خاطر این بود که یه آدم صادق و درست کار دیده بود و یه تصمیم درست گرفته بود! از پیامبر هم سنش 15 سال بیشتر بود!

زن بعدی حضرت فاطمه است که بعد از درگذشت پیامبر خودشون یه تنه کلی مبارزات سیاسی و اجتماعی کردن و شعر میگفتن و علم و دانششون زبانزد بوده.

زن چهارم هم آسیه است که در برابر فرعون زمانش که شوهرش هم بود به خاطر چیزی که به نظرش درست بود(خدا) سر خم نکرد و در نهایت بخاطرش دست و پاهاشو فرعون با میخ بست و سنگسارش کرد!

خداوکیلی تو از چندتا زن مسلمون انتظار داری بی‌عدالتی ببینن و بگن اوکیه اشکال نداره؟ این چهارتا زن قبل از اینکه کلمه ی فمنیسم وجود داشته باشه فمنیست بودن! حالا اصلا اگه با اسمش مشکل داری به جای فمنیسم بهش میگیم “مریمیست”، بهش میگیم “خدیجه ایست”، بهش میگیم “فاطمه ایست”، بهش میگیم “آسیه ایست”! تهش که همونه مگه نه؟ ما یه چندتا زنیم که از بی عدالتی خوشمون نمیاد و صدای خودمون رو داریم! غیر از اینه؟

 

پ.ن: بعد از این سخنرانی، بنده اون یه لیوان چایی رو با بی حالی و قلبی که تلپ تلپ صدا می کرد، در یک جرعه دادم بالا و رفتم برا خودم یه چایی دیگه بریزم که حسابی نفس کم آورده بودم! 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *